دلنیادلنیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره

دومین دلیل زنده بودن

بارداری من و اثاث کشی اونم دوبله

1390/11/17 15:51
نویسنده : مامان مریم
298 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دونم چرا هر چی مشکلاته این جور روزا باید بیاد سراغ آدم.

طبق آخرین سونوگرافی که رفته بودم، دکتر گفته بود 25 تا 30 مرداد ماه زایمان می کنم. قرارداد خونمون هم 5 خرداد تموم می شد. از اردیبهشت دنبال خونه بودم. باید یه خونه دو خواب پیدا می کردم. شوهرم هم سر کار بود و خودم تنها باید این کار و انجام می دادم. هر چی گشتم دیدم با اون پول هیچی پیدا نمی کنم. با شوهرم مشورت کردیم دیدیم وام مسکن اداره رو می تونیم بگیریم و با پولایی که می تونستیم داشته باشیم و داشتیم دنبال خونه گشتیم. خدا رو شکر با اون پول نمی شد تو تهران خونه خرید. گشتیم و گشتیم دیدیم اندیشه میشه خونه خرید. اونم دوخواب.

بین اون همه خونه ای که دیدیم یه خونه نظرمو جلب کرد اونم متری یک میلیون و صد. خیلی قشنگ ساخته شده بود. روزی که رفتیم خونه رو قرارداد ببندیم صاحب خونه یا همون کسی که اونجا رو ساخته بود اومد و وقتی قیمت کل خونه رو حساب کرد از پولمون خیلی بیشتر شد. در ضمن یه مشکل دیگه هم داشت، مستاجر داشت و تا 9 ماه دیگه هم نمی تونست بلند شه.  املاکیه گفت که این آقا دو تا ساختمون دیگه هم داره که داره می سازه و یکیش تا آخر خرداد آماده میشه.

خدا خیرش نده، خونه رو دیدیم تازه داشت سفید کاری میشد. ما هم که رو حرف اینا حساب کرده بودیم، قرارداد بستیم. 17 دادیم پیش، 10 تومن تا 5 مرداد که خونه رو تخلیه می کردیم و بقیه بعد از وام گرفتن که اونم نیازمند آماده شدن پایان کار و سند و ... بود.

آخر خرداد داشت نزدیک می شد ما هم هر هفته می رفتیم سر می زدیم  اما انگار خبری از تموم شدن خونه نبود. وای پس کی می خواست تموم بشه.

خیلی روم فشار بود خونه رو نمی تونستم به کسی نشون بدم، چی باید می گفتم. صاحب خونمونم برای خونش مستاجر پیدا کرده بود. دیگه هیچ کاری نمی تونستیم بکنیم. فروشنده تنها کاری که کرد این بود که یکی از خونه های آمادشو داد تا ما وسیله ها رو بگذاریم اونجا.

چه روزایی بود. پر از استرس و اعصاب خوردی. هی زنگ هی پی گیری. من و شوهرم هم مجبور شدیم خونه مامانم ساکن شیم. خیلی سخت بود. گرچه خونه مامانم نمی گذاشت زیاد کار کنم. تنها کارم شده بود نی نی  سایت و فیس بوک تا حواسم پی اتفاقات نباشه. بالاخره اواسط تیر مدارک خونه آماده شد و تا تیر کارای وام و واگذاری تموم شد. بالاخره مرداد خونه رو تحویل گرفتیم، اثاث ها دوباره از اون خونه ای که توش بود به خونه خودمون اومد و من با اون سنگینی 2 تا 3 بار رفتم برای تمیزکاری و جابجایی. 

هیچ وقت فراموش نمی کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

f
18 بهمن 90 17:23
غصه نخور من از تو بدتر بودم